کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : عادل حسین قربان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

گـفـتم حسین، صفحۀ دل، پرستاره شد            راهِ نجـات، دامنِ یک شیـرخـواره شد

گـفتم که کـیـست، اکـبرِ آیاتِ کردگار؟            فـوراً به گـاهـوارۀ اصغـر، اشـاره شد


باب‌الحوائج است و زود گره باز می‌کند            بـا اذنِ او، امـورِ دو دنــیـا، اداره شـد

هرچند کـودک است، ولی بهـرِ دردها            با دست کوچکـش بنِگر، راهِ چاره شد
می‌سوخت در
غـمش همۀ هفت آسمان            تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد

تیر از کمان پرید و گـلوی علی که نه            قـلـبِ پـدر برای پـسـر، پـاره پـاره شد

بر ماتمش زمین و زمان، نوحه می‌کنند            دستِ حسین، مقـتلِ این شیرخواره شد

: امتیاز

ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در زیرِ آفـتاب بـبـیـن سـوخـتـی رُبـاب            خـیره مَشو به آب بـبـین سوختی رُباب

شــرمـنـده‌ام کـنـارِ تـو از رویِ مـادرم            شــرمـنـده‌ات شـدیـم عــروسِ بــرادرم


خود را کمر خمیده بر این راه می‌کِشی            مـویـت سـفـیـد شـد چـقـدر آه می‌کِـشـی

در زیر آفـتـاب بـبـیـن سـوخـتـی رُباب            یک‌لحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب

تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم            شــرمـنــده‌ات شُـدیـم عـروسِ بــرادرم

خار است خارِ غربت صحرا به دامنت            هِی تا مَـکُـن لـبـاسِ عـلی را به دامنت

پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن            در خـاطـرت لبـاس عـلی را تنش مکن

در خواب ناله‌ات: گل دامان من کجاست            از خواب می‌پَری که علی جان من کجاست

یک جـرعـه آب تـکـۀ نـانی عروس ما            پـیـرم مکـن هـنـوز جـوانی عـروسِ ما

نجوا مکن خزان‌زده‌ام غنچه‌ام کجاست            من تازه مـادرم چه کـنم بچه‌ام کجاست

شد خـانـه‌ام خـراب بُـرو سوختی رُباب            از زیـرِ آفـتـاب بُـرو ســوخـتـی رُبـاب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و ...تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دیدی به رویِ نیزه علی تاب می‌خورَد            گـفـتی که نیـزه‌دار چه بَد آب می‌خورَد

هـنـگـام اسـتـراحـتِ ایـن نـیــزه دارهـا            آرام مـی‌روی ســویِ آن نـیـزه بـارهـا

بر رویِ نیـزه رویِ عـلی را نشان نده            در بیـن شـانه مـویِ عـلی را نشان نـده

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی            به دنیا می‌دهد بی‌تابیِ گهـواره پیغـامی
غـریبیِ پـدر
را می‌زدی فـریاد با گریه            گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی


گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی‌بینم            سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی            چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری            چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس می‌بیند            اگر تیر یل افکن کرده پیشت عرض اندامی
الا یا قوم ان لم ترحـمونی فارحمو هذا            برید این جمله را ناگاه تیرِ نابه‌هنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمی‌داشت            به سوی خیمه‌ها گامی به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف
از خاک ها گهواره می‌سازد            ندارد دفنت ای شش‌ماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشم‌انتظاری هست            برایش می‌برد با دست خون‌آلوده پیغامی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تیر سه شعبه تغییر داده شد

تو را از واهمه در قامت عباس می‌بیند            اگر تیر سه‌شعبه کرده پیشت عرض اندامی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است

برایت با غلاف از خاک ها گهواره می‌سازد            ندارد دفنت ای شش‌ماهه غیر از بوسه احکامی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه            چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سید بشیر حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شعر شاعر فقـط غـزل شده است            مشکل عشق تا که حل شده است
شعـله‌ور می‌شـود خـدا را شـكـر            آتـش دل كه مـشـتـعـل شـده است


مـاه شـور است و روز عـاشـورا            كـربـلا عـرصـۀ عـمل شده است
عـشـق را
بـنـگـریـد و عـاشق را            از چه بر خویش بی‌محل شده است؟
كیست این سینه‌چاك عرصۀ حُسن؟            مـسـت جـام مـی ازل شـده اسـت
این جوان كیست چابك و
چالاك؟            والـه از هـیبـتش جَـبَل شده است
از غضب سرخ گـشته چـشمانش            تـیـغ ابـروی او اجـل شـده اسـت
صـورتـش مــاهــپــاره را مــانَـد            
مشتری بر رخش زُحل شده است
بـسـتـه بـر سـر عـمـامـۀ سـبـزی            وه چه زیـبـا و
بـی‌بـدل شده است
سـیـزده
سـالـه است و پـیـر خِـرد            عـشق و ایثـار او مثـل شده است
دشـت مـی‌لــرزد از
صـلابـت او            زیـر پـایش خـطِ گُـسل شده است
گـرچـه بـر تـن زره نـپــوشـیــده            لــیــك
آمــادۀ جـــدل شــده اســت
بـاز
مـانـده اسـت بـنـد نـعـلـیـنـش            بس كه مشـتاق لـم‌یـزل شده است
قاسم است این جوان كه در كامش            مرگ، شیرین‌تر از عسل شده است
گـو «بـشـیرا» ز روز عـاشـورا            شعـر شاعر فقـط غزل شده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این جوان كیست چابك و چالاك؟            والـه از وَقـر او جَـبَـل شده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : دانیال تقوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

پسر شیر جـمل شیر و یل کربـبلاست            او ز گفتار و عمل در دو جهان بی‌همتاست
وقت هر موعظهای معجزهای لازم بود            خلق اعجـاز حسین بن علی قـاسم بود


سیـزده ساله ولی همچو بزرگـان بالـغ            آنچنانی که شـنـید از همه جـلـل خالـق
بین انگـشت عـمو عـاقبت خود را دید
            تکه تکـه بـدنـش دیـد ولـیکـن خـنـدیـد

گفته ضربالمثل از هر چه مثل شیرینتر            که شهادت شده نزدم ز عسل شیرینتر
واژه از ما به غم و روز سیه افتادهست            غـیر قـاسم چه کسی لایق آقـازادهست
همه گویند کفـن بر تن و مویش کردند
            بی‌زره راهی با جـنگ عدویش کردند

من که گویم سپری هم وسط مشت نداشت            مثل مولایم علی که زرهاش پشت نداشت
ای به قـربان چـنـین تـشـنه لـبی آمـاده            بین مـیدان چه انا بن الحسنی سر داده
کس حریفش نشد و چنگ به نیرنگ زدند            همه از دور به سوی بدنش سنگ زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زر نمـوده به نگـاه هـمگـان مفـرغ را            که دو نیم کرده به ضربی بدن ازرق را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

جای کـندوی عـسل را همه پیدا کردند            چـقدر روزنه با نـیـزه در او وا کردند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با سم اسب دگر بین عـمـومـش نـزنـید            که نمانده عسلی ضربه به مومش نزنید
در پی موم عـسل آمد عـمو در مـیدان            آمد و دید که چـسبـیـده به نعـل اسـبان

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نورِ چشمانِ حسن عشقِ مجسّم شده‌ای            بینِ کـاشـانۀ ارباب چه محـرم شده‌ای
برده‌ای ارثِ کرم را
ز کریم ابن کریم            سیـزده سـالـه‌ای و قـبـلۀ حـاتم شده‌ای


قاسمی قاسمِ عـشقی و لطافت به نظـر            مثلِ مولایم علی، شاهِ دو عـالم شده‌ای
قـد کشیدی به زیرِ سایۀ اربـابم حسین            این چنین بود گـلِ گـلـشنِ خاتم شده‌ای
کـربـلا
شاهدِ جـنگـاوری‌ات بود یقـین            مثلِ عباس در آن عرصه مسلّم شده‌ای
زرهی یافت نشد تا که بپوشی به تنت            شیـرِ مـیـدانِ بـلا
فـاتحِ هر غـم شده‌ای

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

این تن غرقه به خون مصحف و قرآن من است            این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است
اِرباً اربـا شده مثـل عـلی اکـبر، پـسرم            پیرهن از تن و تن پاره‌تر از پیرهن است


خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز            اشک در دیده و خون جگرش در دهن است

کاش یک بار دگر اسم عمو را می‌برد            حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است
اشک می‌ریزم و با دیدۀ خود می‌نگرم            که گلم دستخوش باد خزان در چمن است
سـیـزده سـالـۀ من، مـاه شـب چـاردهـم            از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است
میثم آتش به شـرار جگـرت ریخـتـه‌اند            آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است            این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است

زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟            اسب‌ها از چه نگفتید که این قلب من است؟

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

بر تن پاک تو ای حجـله‌نشین یم خـون            پیرهن جامۀ خونین شده، خلعت کفن است
بزم دامـادی تو دامن صحـرای بلاست            خونِ رخساره حنا، شاخۀ گل زخم تن است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حسن واشقانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آن که اینگونه به خون قامت او غلتیده است            سیزده بار زمین دور قدش گردیده است
این گل تر که چنین خفته به خون پیکر او
            صورتش را لب شیرین حسن بوسیده است


به رکاب حسرت بوسیدن پایش باقی‌ست            این نهالی ست که بر سرو، قدش بالیده است
دشمن و دوست همه محو تماشای وی‌اند
            لشگر حُسن ببین تا چه بساطی چیده است!
این قیامت قد از آن خیمه کمی دور کنید
            مادرش تا که نبیند که کفن پوشیده است
آن قدر خوب و عزیز است گل باغ حسن            که شه از اکبر خود بیشتر‌ش بوسیده است
رفت تا این تن گلگون به حرم، زینب گفت:
            بشکند دست پلیدی که گلم را چیده است
سـائـلا بر در کـاشـانـه او گـر نـگـری
            بینی آن جا که چه‌ها کرده، چه‌ها بخشیده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این تن زیر سم اسب عدو رفته ز کیست؟            که لبش بر رخ زیبای عمو خندیده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سجاد احمدیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

عـشق حـسین از ازل خلاصۀ دین او            طعـم عـسل می‌دهد مرگ در آئین او

سوخته در نار عشق هستی پروانه‌اش            مثل کـریـمان همه بر در میـخـانـه‌اش


ذکـر کـریـمـش دهـد بـر قـلـمـم آبـرو            عِطر حسن می‌دهد هُـرم نفـس‌های او

ذکر رجزهای او شعر خوش لا فتی‌ست            سر به سر آئینۀ شیر جمل مجتبی‌ست

رفـت ولی مـادرش آه ز دل می‌کـشید            پشت سرش زینب از گریه امانش برید

رفت به شام بـلا بر سر نـیـزه سرش            در دل گودال غم مانده به جا پیکرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

نُقل عروسی شده سنگ جفا بر سرش            روی زمین می‌کشند حرامیان پیکرش

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با سم اسبان شکـست سـینۀ دریایی‌اش            بر سر نی سنگ خورد صورت زهرایی‌اش

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است            تا سحر پیـمانه‌ریز کاسۀ ما قاسم است

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم            ذکر کاشی‌های باب‌المجتبی یا قاسم است


از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد            کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است

این کریمان به نگاه خود گره وا می‌کنند            آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است

گوسفندی نذر او کردیم و حاجت شد روا            آنکه نامش می‌کند کار مسیحا قاسم است

روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین            در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است

نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم            وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است

مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا            سایۀ روی سر مادر به هر جا قاسم است

با اشاره هر کجا می‌گفت: یا زینب ببین            آن سر عمامه بسته روی نی‌ها قاسم است

چونکه قاسم بود بین گرگ‌ها تقسیم شد            یوسف پاشیده ازهم بین صحرا قاسم است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زیر سم اسب‌ها با هر نفس قد می‌کشید            گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است

نعل‌های خاک خورده دنده‌هایش را شکست            مثل مادر این تنی که می‌خورد پا قاسم است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

سیزده ساله جـوانی که گل باغ ولاست            قمر نجمه و شمس الشرف کرب وبلاست

نور او ناب تر از رنگ عقیق یمنی است            پرورش یافتۀ مکـتب ناب حـسنی است


طینتش نور و لبش کوثر و قدش طوباست            نـوۀ حـیـدرکـرار و عـزیـز زهـراسـت

نـور از روی جـبیـنـش به فلک می‌تابد            مهـر ایـمان و یقـیـنـش به فـلک می‌تابد

نوجوانی که به پیران جهان راهبراست            یم ایثار و وفا را صدفی پُر گهـر است

داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر            اشتیاقـش به شهادت ز عـسل شیرین‌تر

بغـض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد            بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد

گـفت دانی به شما عشق و ارادت دارم            ای عـموجان به دلم شوق شهادت دارم

ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو            با من ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو

هر دو نـذر حـرم دوست متاعی کردند            هر دو با ناله و گریه چه وداعی کردند

همه دیـدنـد مه چـاردهی سر زده است            با نقابی که به رویش زده او آمده است

آمد و جن و ملک را به تـماشا انداخت            کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت

بس که بر میسره و میمنۀ لشگر تاخت            همه را یـاد ابـرمـرد جـمل می‌انـداخت

کوفـیان بار دگر حـیله و نیـرنگ زدند            وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند

با همان دست که برجسم حسن تیر زدند            شب پرستان به تنش نیزه وشمشیر زدند

موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست            استـخـوانی به تمامی تـنـش سالم نیست

عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب            یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب

باغـبان دیـد گـلـش پـرپـر و پامال شده            بسملی روی زمین بی‌پـر و بی‌بال شده

ای وفایی چه بگویم که حسین از آن دشت            با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

نامۀ مرد جمل را به روی دست گرفت            سیزده جام عسل را به روی دست گرفت

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

هست قـالـو به لـبش گر که بلا می‌آید            از سـمـا نـعـره لا حـول و لا... می‌آید
از حــرم آمـده و قــبـلــه نـمـا مـی‌آیـد            بر دل کـفـر بـبـیـن شـیـر خـدا می‌آیـد


داده با هُرم عطش خنجر خود را صیقل
هر کجا حمله برَد رفته به آن سمت اجل

رجز اوست نهـفـته به کفِ شمـشیرش            اَلفرار است فقط هر طرف شمشیرش
وای بر آنکه شود او هدف شمشیرش            زنده
و مرده نشسته به صف شمشیرش

ذوالفـقـارست بحق، لایقِ این شه زاده
شده در
رزم عمو، عاشقِ این شه زاده

رفت میدان که دگر، جان عمو حفظ شود            این شده حرف پدر،‌ جان عمو حفظ شود
ضربه گر خورد به سر، جان عمو حفظ شود            سینه شد خورد اگر، جان عمو حفظ شود

باز یک نقطه پر از نیزه و خنجر شده است
باز دور بدنی غـارت پیکر شده است

پیکـرش حـرف دلم را به معـمـا آورد            غــربـتـش بـاز غـمِ آل عــبـا را آورد
بـاز انـگــار دلـم روضـه زهـرا آورد            مرکـبی سـیـنـهٔ او را به صدا تا آور‌د

گو به زینب که دوباره به برش طشت آرد
جگـرِ خـون حسن را زِ زمین بردارد

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دوش در خیمه‌اش از غصه نجاتم دادند            تـا فـدایـش بـشـوم بـرگ بـراتـم دادنـد
از عسل حرف زدم شاخه نـباتم دادند            یا حـسن گـفـتـم فـوراً حـسـنـاتـم دادنـد


بیخیال همه‌ام‌ حضرت او را عشق است
پدرم یاد به من داده عمو را عشق است

قاسمم من که به یل های عرب هم رده‌ام            با همین سن کـمم مرشد این میـکـده‌ام
بـا زره کـار نـدارم بـه کـفــن آمــده‌ام           
من سر از دشمن مزدور به رزمم زده‌ام

اشـهــد أنّ حـسـیـن بـن عـلـی ثــارالله
وقت جـنگـم همه گـفـتـنـد که مـاشـالله

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـا زره کـار نـدارم بـه کـفــن آمــده‌ام            من سر ازرق و چندین پسرش را زده‌ام

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ولـی الان بـدنـم بـیـن بـیــابـان مـانـده            بـه تـن مـن اثـر سـم سـتـوران مـانـده
عمو از
دیدن من خم شده حیران مانده            روی لبهام فقـط ذکر حسن جان مانده

سنگ ها بوسه گـرفـتـند هـمه از رویم
پیچ خوردست
به یک نیزۀ کوفی مویم

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

لـگـدی خـورده به روی پـر افتادۀ من            کـج شده زیـر لـگـدهـا سـر افـتادۀ من
خـم شد از
چند جهـت پیکـر افتادۀ من            وای بـر حــال دل مــادر افـتــادۀ مـن

خـبـرم را بـبـر ای بـاد بــرای زهــرا
پهلـویم درد گرفـته است فدای
زهـرا!

ای عمو پُر شده در هر گذر آوازه من            مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازۀ من
کیف کن کیف کن الان ز قد تـازه من            زره جـنگ ابالفـضـل شـد انـدازۀ مـن

چه عجـب گر سر پاشـیده معـما بشود
خُودِ عـباس‌ به
روی سر من جا بشود

زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پیش نگـاه مضطر من دست و پا مزن            در موج خون، کبوتر من دست و پا مزن

عـطر مـدیـنه مـی‌وزد از زخـم‌های تو            آئـیـنـۀ بــرادر مـن دسـت و پــا مــزن


اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت            ای بـسـمل برابـر من دسـت و پـا مزن

خون می‌چکد ز پهلو و بازو و سینه‌ات            زخمی‌ترین چو مادر من دست و پا مزن

دشمن دوبـاره دید که من گـریه می‌کنم            ای وای عـلی اکبر من دست و پا مزن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای قـد کـشـیده زیـر سِـم اسب، داغ تو            تیغی‌ست روی حنجر من دست و پا مزن

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر چه بر ما می‌رسد یا از کریمان می‌رسد           یا که از ذرّیه و از نسلِ ایشان می‌رسد

بی‌کرامت روی قولِ دیگران دلخوش نکن           با کرم بر هر گـره امـدادِ آسان می‌رسد


می‌شود تکلیفِ ما روشن به دستانِ کریم           پشتِ دربِ خانه‌اش رونق فراوان می‌رسد

چنگ زن بردامنِ پاکِ حسن با اعـتـقاد           با نگاهش نعمتِ بی‌حد چو باران می‌رسد

لحظه‌ای غافل نشو از قاسم ابن مجـتبی           از عنایاتِ پسر؛ الطافِ پنهـان می‌رسد

می‌کند قـسمت میانِ گـریه کُن‌ها کـربلا           قاسم است و زیرِ چترش دل به سامان می‌رسد

روضه‌های حضرت قاسم تماشایی‌تر است           از لبم گاهی حسن گاهی حسین جان می‌رسد

این پـسر انگـار دارد دو پـدر باشد بجا           گر بگویم غیرتش بر شاهِ مردان می‌رسد

هم حـسیـنی باشد و هم مجـتـبایی تا ابـد           از کـنارِ مرقـدش بوی شهیدان می‌رسد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پا بر زمین مکوب، عمو در کنار توست            این سرو قد خمیده که دار وندار توست

ای مــاه سـیـزده شـبـۀ دشـت کــربــلا            مـاه شـب چـهـاردهـم بـی‌قـرار تـوست


دل بُردن از امام و سـراپا عـسل شدن            این کار کار بی‌هنران نیست، کار توست

«لاتجزعی» بخـوان و برو تا خود خدا            وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست

من فکـر می‌کـنم که خدا از در بهشت            هر چه کلید ساخـته در اخـتـیار توست

ای جان فـدای نغمۀ «ان تنکـرونی»ات            هر کس شهید عشق شود از تبار توست

حتی به بنـد کـفـش تو باید دخـیل بست            این بند بـاز مـانـده گـره یادگار توست

دارد زره به قـامـت تـو گـریـه می‌کـند            حـتی کـلاه خود تو هم داغ دار توست

قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند            این تـکـه‌های تن سـنـد افـتخـار توست

در کـربـلا ضـریح بـرایت نـسـاخـتـنـد            در سینه‌های مردم عاشق مزار توست

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قطعه

من را پدر به دست عمو داد و بعد از آن            با یک نفر خوشم که همان است جان من

شیـرینیِ محـبت او چـیز دیگری است            احـلا مـن الـعـسـل شده ورد زبان من


بـایـد وصـیـت پــدرم را عـمــل کـنــم            هر چه به جز فـدا شدن من، زیان من

شـمـشـیـرها بـریـده بـریـده مـرا کـنـید            مـظـلـومـیِ حـسـین بـریـده امــان مـن

گـلـبرگ‌های جـسم مرا پخـش کرده‌اید            شـادم از اینکـه آمـده وقـت خـزان من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حرف از عموی من نزنید ای سواره‌ها            ای نـعـل‌ها برای شـما اسـتـخـوان من

آنـقـدر بــر روی بـدنـم اســب آوریــد            در تـربـت حـسـیـن بـمـانـد نـشـان من

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کودکم امّا در این بیشه جگر دارم عمو            از دو دسـتانم برای تو سپـر دارم عمو

با مدد از نامِ زیـبای حسن گـل می‌کـنم            بر تمامِ دشمـنانت من خـطر دارم عمو


ماندنم در خیمه‌ها ننگ است ای سالارِ عشق            من از این ماندن از این صّحت حذر دارم عمو

در رکابِ تو شهادت می‌شود قطعاً نصیب            می‌رسم بر این سعادت خود خبر دارم عمو

چه کسی گفته یتیمم بیکس و کارم بگو            من چنان تو شاهِ مظلومان پدر دارم عمو

بر تنت داری جـراحت ای تمامِ زندگی            از غمِ این زخم‌هایِ تو شرر دارم عمو

مصحفِ کرببلا نامِ مرا حکّ کرده است            حادثه سازم در این مصحف اثر دارم عمو

جـامۀ رزمی نشد پیـدا برای من حسین            پس لباسِ سرخِ رفتن را به بر دارم عمو

دست دادم تا نیفـتد بر تنِ پاکت خراش            در هواداری ز تو خیلی هنر دارم عمو

حیف بعد از رفتنت عمّه اسارت می‌رود            از غمِ این روضه‌ها چشمانِ تر دارم عمو

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مخمس

قـربـانـیـم راهـی قـربـانـگــاه هـسـتـم            با عشق خود تا پای جان همراه هستم
گـفـتـم که بـشـنـاسـیـد عـبـدالله هـسـتم            عـبـد حـسـیـنــم یــادگــار مـجــتـبـایـم


جـانـم فـدایـت ای عـمـو دارم مـی‌آیـم

روی زبــان‌هـای هــمـه افـتــاد نـامـم            شـکـر خـدا هـسـتـم فــدایــی امــامــم
در
دفـتـر شـعـر حـسن حُـسن خـتـامم            در لشکرت من آخرین رزمنده هستم
جاماندم و دیر آمدم شـرمـنـده هـسـتم

در بین خیمه همچنان یک شیر مانده            شیری که بی‌تاب است و در زنجیر مانده
از تـیـرهای حـرمـله یک تـیـر مـانده            می‌آورم سـمـت سه شـعـبه گـردنم را
سـوی هـجـوم نـیـزه می‌گـیـرم تنم را

گفتم که جای شیرها بین قـفس نیست            در گودی گودال جز ما هیچکس نیست
در بین گرد و خاک‌ها راه نفس نیست            مانند قـاسـم کام من را هم عـسـل کن
من را بـرای آخـرین دفـعـه بغـل کن

پیـش تو غـرق بـهـترین لـذات هـستم            بعد از حسن گـفتی خودم بابات هستم
دل‌نــاگـران عـمــه ســادات هــسـتــم           
پـشـت ســر مـن تــا دم گــودال آمــد
صـد بـار
تـا نـزدیـکـی جـنـجـال آمـد

آشـفـته زینب دست بر سـر می‌گذارد            روی گـلـویت شمر خـنجـر می‌گذارد
پـا روی این جـسـم مطـهـر می‌گذارد           
ایـن جــان نـاقـابـل نـدارد قـابـلـت را
بـایـد بـگـیـرم دسـت‌هـای قـاتـلـت را

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن الحسن با حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من حاضرم برای حسین ترك سر كنم            آمــاده‌ام بـه راه ولایـش خـطــر كـنـم
مظلـوم‌تر از عـموی غـریـبم نـدیـده‌ام            از غـربتـش تـمـامـی عـالـم خـبـر كنم


این كار عشق و دل بُوَد ای عقل برو كنار            مسـتانه سوی حضرت دلبر سفـر كنم
تنهـا فـتـاده و همه با كـیـنـه می‌زنـنـد            دیگـر نبـاید عـمّـه ز
رفـتن حـذر كـنم
با گریه می‌دوم ز حـرم سوی قـتـلگاه            از بین تیر و نیزه و شمـشیر گذر
كنم
تابی ندارد این دل محـزون و كوچكم            آخر چـگـونه زخـم تنـش را نظر كنم

لبهای تشنه‌اش كه ترك خورده از عطش            با قـطـره‌های شـبـنم این دیـده تـر كنم
تیـغـی اگر
عـدو بِكِـشد بهر كـشـتـنش            مردانه هر دو دست خودم را سپر كنم
من وارث غـریـبـی بـازو شـكـسـتـه‌ام            بـایـد ز كـوچـه گـویم و یـاد پـدر كـنم
در قـتـلـگـاه كرب وبلا جای مـجـتبی            من حاضرم برای
حسین ترك سر كنم

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن الحسن با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گـلشن‌ توحید را فصل‌ شهادت‌ می‌رسد            لالـۀ‌ آزاد مـردی‌ را طـراوت‌ می‌رسـد
ای‌ عـموی‌ مهـربـانم‌ بـوی‌ بابا
می‌دهی
            از تماشای‌ تو كامم‌ را حلاوت‌ می‌رسد


غم‌ مخور گر سائل‌ روی‌ تو شد شمشیرها            كـودك‌ ایثـار با دست‌ سخـاوت‌ می‌رسد

سنگر امـید را خالی‌ ز جانـبازی‌ مـبین‌            این‌ زمان‌ رزمنده‌ای‌ از نسل‌ غربت‌ می‌رسد
ای‌ طبیبی‌ كه‌ كنون‌ خود مبتلای‌ نیزه‌ای‌
            غم‌ مخور مرهم‌ برای‌ زخم‌هایت‌ می‌رسد
ظلمت‌ از هر سو احاطه‌ كرده‌ نورت‌ را بگو
            صبر كن‌ ای‌ تیرگی‌ آن‌ ماه‌ طلعت‌ می‌رسد
هر دم‌ از زخم‌ زبانی‌ می‌شود پاره‌ دلت‌
            یا كه‌ از سر نیزه‌ بر جسمت‌ جراحت‌ می‌رسد
لاله‌های‌ سر زده‌ از خون‌ تو پامـال‌ شد
            بر گل‌ رخسار تو دست‌ شرارت‌ می‌رسد
بعد دستانی‌ كه‌ شد در علقمه‌ از تن‌ جدا
            دست‌ تیر و نیزه‌ بر جسمت‌ چه‌ راحت‌ می‌رسد
می‌دهم‌ از دست‌ تاب‌ و سخت‌ بی‌تابی‌ كنم‌
            چون‌ به‌ تاب‌ گیسویت‌ دست‌ شقاوت‌ می‌رسد
نالۀ‌ وا غـربت‌ اهل‌ حـرم‌ را گـوش‌ كن‌
            ارث‌ سیلی‌ بعد تو دیگر به‌ عترت‌ می‌رسد
طفلم‌ اما غیرت‌ محضم‌ مرا با خود ببر
            تا نبـینم‌ بر حـرم‌ دست‌ اسارت‌ می‌رسد

: امتیاز